داستان فیلم درباره یک مجرم فراری است که به مدت ۲۴ ساعت از زندان مرخصی گرفته و با پوشیدن لباس یک مامور نیروی انتظامی در این مدت میکوشد به زعم خود، اسباب سوء استفاده از گروهی از مردم را فراهم آورد،اما اتفاقات متفاوتی در این مسیر میافتد که فضایی دیگر را رقم میزند.
«اسب حیوان نجیبی است»ساخته عبدالرضا کاهانی، فیلمی تاثیرگذار و جذاب است. فیلمساز از منظری آسیب نگر و با رویکرد روانشناسی اجتماعی به پدیدههای جامعه نگریسته و در قالبی شبه مستند فشارهای روحی و روانی اقشار خاصی از جامعه را آشکارا در معرض نمایش گذاشته است.
افراد در روزمرگی خود تیکهای متفاوتی (بستن دکمه، بازبودن بند کفش،کندن ریش و ...) را تجربه میکنند، بی آنکه به آن آگاه باشند و به آن توجه کنند. در بادی امر، فیلم بسیار ساده به نظر میسد،ولی با دقتی افزونتر میتوان دریافت که فیلمنامه نویس هدف محکمی را دنبال میکند. شخصیتهای متفاوتی که هر یک نماینده اقشار خاصی در جامعه هستند در فیلم شخصیتشان را به نمایش میگذارند. در این نمایش نگرشهای افراد ،شیوه مواجهه با موقعیت و روشهای حل مشکلاتشان مطرح میشود، اما قضاوت درباره درستی و نادرستی آن برعهده مخاطب گذاشته شده و همین مسئله مخاطب را با سرشت و سرنوشت شخصیتها درگیر و به او همذات پنداری خاصی میبخشد.
رگههایی از طنز و حتی شوخیهای درگوشی حاکم بر فضای کلی فیلم هم سبب شده تا تماشاگر فیلم را به راحتی و بدون سکته تا پایان تعقیب کند. در لحظه به لحظه فیلم مخاطب با خنده کاراکترها میخندد و بادیدن نوع واکنش انها دست به قضاوت میزند . گویی خود تماشاگر است که برخی از آنها را بارها در زندگی روزمرهاش دیده و این بار و از منظری آگاهانه در حال مرور مجدد آن دیدارهاست.
محور و نقطه تمرکز اصلی فیلم درباره چگونگی واکنش مردم در رویارویی با منبع قدرت (مامور نیروی انتظامی با بازی رضا عطاران) است. کاراکترها با دیدن مامور دست پاچه میشوند و از خود واکنشهایی چون ترس، اضطراب و استرس را نشان میدهند و میپذیرند هر یک رشوهای پرداخت کنند، حتی اگر مقصر نباشند.
در تحلیل این نوع واکنش نقشها باید گفت، بخشی از واکنش های افراد تحت تاثیر تفکر اجتماعی، باورها، خاطرات، استنباطها و احساساتشان نسبت به اشخاص شکل میگیرد. از منظر روانشناسی اجتماعی این تفکرات اجتماعی خود ناشی از عواملی چون ویژگیهای شخصیتی دیگران، فرآیندهای اصلی شناختی، عوامل زیست محیطی، زمینه و بستر فرهنگی که رفتار و افکار اجتماعی در آن شکل میگیرد و عوامل و فرآیندهای زیست شناختی در ارتباط با رفتارهای اجتماعی است.
نوع تفکر اجتماعی با شکل گیری طرحواره در ذهن افراد مرتبط است بخشی از این ارتباط به عینه در این فیلم مشاهده میشود، به عنوان نمونه شیوه برخورد نقشها با مامور نیروی انتظامی به طرح واره اولیه آنها از این شخصیت بر میگردد. انگار چنین وضعیتی را یا شنیدهاند، یا دیدهاند و یا میتوان گفت حاصل یادگیریها و حتی تجربههای آنهاست که به چارچوب ذهنیشان وارد شده است. در واقع بخشی از طرح وارههای ذهنی و شیوههای درک شرایط اجتماعی متوجه این واقعیت است که فرد قبل از این در چنین موقعیتی قرار گرفته باشد.
فیلم تفاوتهای فردی و شیوه مواجهه افراد با موقعیتهای استرس زا و نوع مکانیزمهای دفاعی به کار گرفته شده را در بوته نمایش گذاشته است، همانطور که در فیلم مشاهده میشود، نقشها در شرایط مشابه بسیار مستاصل و حتی دچار سردرگمی میشوند، در خلوت خود برای رهایی از شرایط استرس زا شیوههایی چون کندن مو، تمیزکردن ماشین با پارچه، سیگار کشیدن، عدم تمایل به بستن بند کفش، صحبت از گذشته و ...
را به عنوان مکانیزم دفاعی به کار میبرند. وسواس فکری و عملی به کرات در نقشها دیده میشود که از وجود اضطراب و استرس در آنها خبر میدهد. نکته بسیار ظریف که در فیلم گنجانده شده اما نه به صورت مستقیم، حضور نیاز نهفته در نقشها ست که به صورت اشاره و کلام کوتاه و حتی در زبان بدن پدیدار شده است؛ نیاز به توجه و دیده شدن، نیاز به عاطفه و دوست داشتن، نیاز به تایید از سوی دیگران نمونههایی است که در فیلم مدام روی انها تاکید میشود.
نمونهای از این نیاز سی دی آهنگ یکی از بازیگران است که از قرار آهنگساز هم هست (پارسا پیروزفر). این سی دی همراه اوست و مدام از دیگران، درباره کیفیت آهنگ میپرسد. یا نوع نگاه زن مطلقهای که همچنان تشنه محبت همسر است، مرور زندگی تلخ دخترکی که دنبال عشق مرد بزرگتر از سن خود میگردد و برخی دیگر از لحظات دیگر در واقع نمادی از نمایش نیاز به عاطفه و محبت و همصحبت داشتن است.
با توجه به مباحث مطروحه این سوال به ذهن میرسد که آیا فکر کردن برای حل مساله یا مشکل باعث سردرگمی بیشتر میشود و در قضاوت افراد خللی ایجاد میکند.
آیا انتظار ما درباره تجربههای مختلفی که رخ میدهند و نوع واکنش ما نسبت به آنها تاثیر میگذارد.
قاعده این است که افراد هنگام مواجهه با موقعیت و شرایط مشکل زا، ابتدا تفکر اجتماعی (طرحواره) را در ذهنشان بررسی میکنند. این طرح واره حاصل چیزی است که در گذشته در ذهن آن فرد ایجاد شده بود. ممکن است واقعی باشد و یا نمادین. به هر حال اثر تعیین کنندهای بر افکار اجتماعی فرد میگذارد. به عنوان مثال ترس از مامور به طرز تفکر و طرحواره ذهنی فرد درباره مامور نیروی انتظامی برمیگردد. بنا بر این ممکن است این ترس نوعی واکنش عادی باشد که فرد در گذشته آن را آموخته و امروز بروزش میدهد.
در فیلم به کرات مشاهده شده هر یک از نقشها به دنبال راهی برای پرداخت رشوه هستند. در واقع برای رهایی از موقعیت استرس زا این راه را انتخاب کردند چرا که غیر از این در صورت ادامه استرس فشارهای روحی ناشی از مشکلات گذشته فرد تشدید شده و زخم کهنه باز میشود. بنا بر این به دنبال چنین تجربه تلخی هر یک از نقشها به راه حل ابتدایی متوسل می شوند. سعی می کنند درک اجتماعی را با حداقل تلاش انجام دهند، حتی به جای حل آن با آگاهی از موقعیت استرس زا فرار کنند. این شیوه در نتیجه فشار، مشکلات روحی فرد، طرح واره های غلط از گذشته، عدم آگاهی از مهارتهای ارتباطی و مهارتهای مواجهه با مشکل رخ مینماید. نکته بسیارمهم و مثبت فیلم این است که مخاطب ممکن است در لحظه به لحظه فیلم خود را در آن موقعیت قرار داده و بگوید: اگر من در این شرایط بودم این گونه واکنش نشان م دادم» و آنگاه دست به قضاوت میزند، طرحوارهای ذهنی خود را برسی میکند،اما این بار به طور آگاهانه متوجه باورها و تفکرات غلط میشود، و افکار غلط به نمایش گذاشته شده را در ذهن خود اصلاح و تغییر میدهد.
ممکن است این سوال مطرح شود، آیا این مسئله درباره اکثر مخاطبین اتفاق میافتد. در پاسخ باید گفت هیچ چیزی در این فیلم صفر و صد نیست، حتی اگر درصد کمی از مخاطبین به این شناخت برسند، بسیار با ارزش است ،چرا که این شناخت، موجب یادگیریهای درست فرد، از فیلم و حتی انتقال آن به اطرافیان و در نهایت دقت نسبت به رفتارهای درونی و واکنشهای بیرونیشان را سبب میشود.
ازجمله مسائلی که جزو ارزشهای این فیلم به حساب میآید ، ابراز حس همدلی نقش هاست. آنها با وجود مشکلات شخصی، به یاری دوستشان میشتابند و تا صبحدم با او همراهی میکنند، و سعی در حل مشکل او دارند. این گونه مواجهه نشان میدهد که در جامعه فعلی ما آموزههای دینی، مذهب، اصول اخلاقی، به طور ریشهای در اقشار و افکار جامعه بروز و ظهور دارد و در بدترین شرایط هم تحت تاثیر مسائل جانبی قرار نمیگیرد. در تحلیل روانشناسی اجتماعی میتوان گفت این وجه فیلم که به تصویر کشیده شده است، دو نیاز افراد را آشکار میکند؛ اول نیاز به دوست داشتن و پذیرفته شدن ازطرف دیگران، و دوم نیاز به جلوه کردن که خود در بسیار ی از مواقع مانع از بروز رفتارهای ضد اجتماعی افراد میشود، چنانچه در فیلم دیده شد که مامور با وجود حس و نیاز مالی از ادامه کارش منصرف میشود و بخشی از رشوههای خود را به مرد قرض میدهد و در نهایت تصمیم اخلاقی میگیرد و به زندان برمیگردد.
نکته آخر : تمام مسائل مطرح شده در فیلم موضوعاتی بسیار ساده اما مهمند، اگر چه جامعه ما عادت کرده از کنار همین موضوعات مهم با بیاعتنایی عبور کند. موضوعاتی که در بطن خود برخی مشکلات و مصایب عمیق روانشناسانه را همراه دارد. در نهایت باید از بازی باورپذیر وخوب بازیگران یاد کرد که با هدایت کارگردان و تلاش خود بازیگران فیلم را صمیمی و دلنشین کرده و سبب شده تا مضمون آن هم به راحتی با تماشاگر و مخاطب ارتباط برقرار کند.
* کارشناس ارشد روانشناسی و مشاوره